چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
کد خبر: ۵۴۱۱۴
شنبه ۱۰ فروردين ۱۳۹۸ - ۰۲:۳۳

فکرشهر ـ همایون فقیه: مسیر سیر الی اله و کسب معرفت نفس و رسیدن به کمال نهایی بر اساس اصول و روش خاصی است که یکی از مهم ترین ارکان این مسیر، دارا بودن استاد است که از ویژگی های اساسی استاد، اول اینست که خود، راه رفته ی این مسیر باشد و با سختی ها و وادی ها کاملا آشنا باشد و دوم آنکه باید مورد تایید بزرگان و علمای گذشته و استاید خود باشد. در سیره و زندگی ائمه معصومین (ع) از رابطه مرید و مرادی به شیوه غیر واقعی و احساسی خبری نبوده، بلکه این رابطه مرید و مرادی به تفکر و عقلانیت همراه بوده. مرید کسی است که حاضر است جان، مال، آبرو و... خود را در هر شرایطی نثار مراد خود کند؛ در تشیع چنین رابطه ای که با احساسات و عواطف باشد، مردود است و لذا می بینیم حضرات معصومین(ع) در شاگرد پروری و مریدداری خواص و مناظرات علمی، همه از برهان و حجت عقلی استفاده می کردند. با همه بررسی ها در زندگی امامان معصوم(ع) می توان به این نتیجه رسید که رابطه مرید و مرادی یا شاگرد پروری آنان، همه از روی برهان و ادله و معقولات بوده است و حتی در  زندگی علما و عرفای قرون گذشته تا عصر خودمان نیز نگاهی کنیم به همین نتیجه می رسیم که رابطه   مرید - مرادی همراه با برهان و ادله و عقلانیات بوده است، ولی متاسفانه در چند دهه اخیر، این رابطه عقلانی تبدیل به مرید ـ مرادی احساسی و به دور از عقلانیت گردیده و این نوع رابطه مرید ـ مرادی، آسیب اساسی به تربیت دینی می زند، چرا که باعث می شود مراد یا شیخ یا پیرو، از معرض سوال مرید خارج شود. مرید پروری احساسی و عاطفی، نتیجه انحراف برخی جریانان صوفی گرایانه در ایران و برخی نقاط مختلف جهان شد که اصولا در چنین تفکری شرط سالک حقیقی، تسلیم محض در برابر دستورات مراد و مرشد است و این یعنی از میان رفتن عقل. اشتباه گرفته نشود که رابطه مراد و مرادی همیشه خطاست، خطای این رابطه زمانی است که تعقل و تفکر از میان برداشته می شود و ما می بینیم در سیره علما و بزرگان و عرفا، همیشه با استاد و مراد خود رابطه عقلانی و معرفتی داشته اند؛ ولی امروز در برخی موارد چنین رابطه ای از میان رفته است و نکته اساسی دیگر، می بینیم هیچ عالم و عارفی خودش دنبال مریدپروری و شاگرد جمع کردن نبوده است. مراد و مرشدی که راه سلوک را کامل طی نکرده باشد و با وادی های سخت رو به رو نشده و از استاد و انسان کاملی استفاده نکرده و فقط اکتفا به چند دستور و ورد و چله کرده است و مسائلی را هم درک و شهود می کند، نمی تواند استاد و مراد و شیخ سایرین باشد. فرزند ارشد و وصیّ علامه آیة‌ اله سید محمد حسین حسینی طهرانی در این باره می گوید: «يكى از آفات راه سالكان راه‏ رفته كه احاطه جمالى به مسير سلوك‏ پيدا نموده و از زوايایی از نفس اشخاص نيز مطّلع مي گردند، اين ‏است‏ كه از سر شفقت و دلسوزى يا به جهت احساس وظيفه و يا گاه به واسطه حب نفس، سالكين إلى اله را در حجر تربيت خود گرفته و امر آنان را به عهده مى ‏گيرند و سالكين مبتدى نيز كه توان تشخيص استاد كامل را از غير آن ندارند، جذب آنان مى ‏شوند، خصوصا اگر حرارت و شور نيز در آن شخص باشد كه سالكين مبتدى را در اثر مجالست با ايشان متحول نمايد. در حالي كه تربيت نفوس امرى بسيار صعب و دشوار است و اين كار بدون حصول شرائط، مفاسد بسيارى را به دنبال دارد».

 این نوع رابطه ها در جریان عرفانی غفاری مشاهده می شود. چند نکته در راستای این موضوع: همان طور که قبلا هم نگارنده در فضای مجازی و حقیقی گفته بود، مطمئنا جناب غفاری که پیر و مراد این جریان است، از نظر روحی مواردی دارد و اینکه مورد نقد واقع می شود به معنای نفی کردن امتیاز و ویژگی های روحی ایشان نیست، بلکه نقد اصلی اینست که ایشان به کمال حقیقی که صلاحیت استاد شدن و مراد شدن را برای شاگردان داشته باشد، ندارد؛ هرچند ممکن است مریدی و شاگردی قبل از آشنایی با این جریان گناه انجام می داده و اما پس از آشنایی با ایشان، گناه را ترک کرده و حتی نماز شب خوان هم شده و یا رویاهای زیبایی هم ببیند، اما این ها برای پیمودن مسیر سلوک کافی نیست. مریدپروری از راه عاطفه و مهربانی از ویژگی های اساسی جناب غفاری است و این ویژگی را می توان در گفته های بسیار ایشان در روابط مریدان با خداوند و اولیای او دید، چرا که متناسب با مریدانش است و این روابط محبتی را در تفسیر شعر عرفا نیز دخیل می کند، به نحوی که با وجود آنکه بسیاری از سخنان وی برای مریدان مقداری تکراری باشد، اما با ویژگی مریدانش سازگار است که جلسه ای را می پسندند که مباحث احساسی بیان شود و اشکی ریخته شود و در این بین، جناب غفاری افراط گونه بشارت هایی به مریدان خویش می دهد و این چند مورد را می توان بخشی از دلایل به جناب غفاری دانست و ترکیب این ویژگی ها و سایر موارد که بیان شده یا خواهد شد، باعث شده مریدان وی علاقه تعصب آمیزی به مراد خویش داشته باشند و به نحوی از اشتباه تلفظ کردن قرآن کریم و یا سایر کتب و روایات چشم پوشی و توجیهاتی کنند. اصرار بر نداشتن هرگونه خطا و عدم انتقاد، توجیه اعمال و گفتار نادرست، مبالغه در کرامات و اوصاف مراد، تسلیم محض در مقابل تصمیمات مراد و موارد متعدد دیگر، از نتایج رابطه مرید و مرادی بر اساس عاطفه و احساس است. داستان «تتلو»، آن خواننده، را فراموش نمی کنیم که در ایام انتخابات چه شد و بعد آن جناب غفاری فرمودند که «اگر امام صادق(ع) بود، دست تتلو را می بوسید» و می بینیم مدتی پیش تتلو، در برخی مطالبش اهانت هایی به مقدسات اسلام و تشیع نمود و رفتاری کرد که نگارنده شرم دارد بیان کند و به نحوی ارتداد خویش را به نمایش گذاشت؛ اما به دلیل ترس از مباحث قانونی بدون هیچ عذرخواهی مطالبش را پاک کرد. حالا ما نمی دانیم مشاهدات برزخی جناب غفاری در این قضیه کدام قسمت است؟ چشم بصیرت جناب غفاری در کجا سیر می کرده که فکر کرده امام صادق(ع) اگر بودند، معاذاله  دست بوسی تتلو می کردند! لحظه ای با خویش فکر کنیم چند سال آینده مریدان جناب غفاری اعم از طلبه و غیر طلبه مدعی استادی در سلوک شوند؛ مریدان جناب غفاری از اینکه به معنویات دلبسته هستند و تشنه رسیدن به معرفت و کمالند، مایه خرسندی ما است، اما از صمیم قلب نیز برای پی بردن به حقیقت برایشان دعا می کنیم.

 در نوشتارهای آینده به سایر موضوعات این جریان پرداخته خواهد شد.

 

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر